کتاب آبجی خانوم - نویسنده : صادق هدایت
دو خواهرند بنام های آبجی خانم و ماهرخ. پدرشان بناست. ماهرخ دختری 15 ساله، سفید، با بینی کوچک، موهای خرمایی، چشم های گیرا و در کل زیبا بود و مورد توجه پدر و مادرش.
از همان 15 سالگی برای خدمتکاری به روستای دیگری می رود و هر 15 روز یکبار برای دیدن خانواده می آید.
اما آبجی خانم دختری 22 ساله، لاغر، گندمگون، با لب های کلفت، موهای مشکی و روی هم رفته زشت بود و از بچگی، ایرادی و نساز بود و بر عکس خواهرش بود. مادرش در جلوی جمع سرکوفتش میزد که "دختری که نه مال دارد ، نه جمال دارد نه کمال، کدام بیچاره است که او را بگیرد." از پنج سالگی شنیده بود که زشت است و کسی او را نمی گیرد......
گویندگان:میعاد راشدی